-
اورجینال فووول!
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 21:13
موری مر گاو را گفت: آه ای پدر خر تر از من.کلیله و دمنه مر تو را نوشتند و تو سواد نداری که بخوانی و بی پروا در حال گام زدنی و چه برادران نازنینی از من که به دیار عدم کشاندی.آخر خدا را کتاب مر تو نوشته اند و بر تو باری از سواد نه! من که آگاهم کتاب مرا چه فایده؟!آه این پارادوکس چگونه در یابم؟!
-
ناشکری
جمعه 13 آبانماه سال 1390 22:00
ویییییییزززززززززززز....وییییییییییزززززززززز...ای بابا....کیش کیش..چخه...وییییییییززززززززز....ویییییززززززززززز....ای بابا ...تو هوا به این سردی تورو کجا زاییده ننت...........وییییییزززززز وییییییییییزززززز.....شلق!!!! آخ لپم پدر سگ ....واسا چراغو رو شن کنم دهنتو....+18 ....ای بابا کوشی؟...ویزویزک؟!!!......میخوام...
-
pنوکیو
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 21:38
جلو نمیرود این گاری زنده گی.یاد اون داستان پینوکیوکک می افتم همی که رفت به شهر احمق ها...همانجایی که آب و آرد می لمبانده خیک بر آتش می نهادند....جلو نمیرود این گاری زنده گی....گویی پالایش شدیم.مثل لجن های ته لوله گیر کرده ایم و سره با ناسره مخلوط.انگار هرچه انسان نیک بوده تصعید شده به یوروپ و انگلیز و بخارا.عده ای...
-
خط کشی
جمعه 22 مهرماه سال 1390 07:59
حسن کلا اهل دسته بندیه.حتی چیزایی که فکرشم نمیکنی عزیزم.یه دوره هایی بود که حسن فکر میکرد که باس بره بشیه لب بوم زنبور زردا رو هم از لحاظ نوع باسن طبقه بندی کنه.نیشش زدن .نشد.مثلا انسون ها از نظر این عالم واجد شرایط به ذسته های زیر به خط میشن: - آدمایی که نه میبینیشون نه میبیننت:این دسته آدما اصولا یه کم از سیب زمینی...
-
یونیورسال پرسش
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 20:54
چیک چیک چیک....صدا صدای خوردن قطرات آب است که به فرق سر جد بزرگ حسن میخورد.ازیرا که جد تقی با او ساز مخالف زده و حسب بستن پاپوشی گل گردن او وی را به محبس دخول کرده.جد حسن دیوانه شده.میگویند برگ خشک میجویده.گویا توی زندان گاو او را که مش حسن بوده جلویش سر میبرند و گویان که: دست بر میداری یا سر خودتم ببریم؟ و جد حسن:...
-
چالش
شنبه 16 مهرماه سال 1390 21:03
حسن در حال جیشیدن است به روزگاری که حتی نمیتواند فردایش را برنامه ریزی کند.به اینی می جیشد که روی کاغذ نوشته: هدف بلند مدت یعنی برنامه ریزی بلند مدت برای اهداف کوتاه مدت.اما یه هو میبیند عکس شهیدی روی دیوار کشیده شده 30 متر در 20 متر و توی دکه جلوی همان عکس روزنامه ای می فروشد که نوشته:مختلص محترم جیشیده به مایه و در...
-
حسن و لوبیای بی خاصیت
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 12:56
دره رو رفت بالا.کسی نترسوندش.گفته بودن این دونه لوبیا رو اگه بکاره رو کوه یه درختی سبز میشه که میتونه ازش سه سوت بره بالا و بعدشم اوپس!.از دره بالا میرفت.وسط راهش چند تا کلاسم رفت.بعدا فهمید که اون آقا گاوه که حسن فروخت که لوبیا رو بخره ارزشش از اساتید اون کلاسا بیشتر بوده.مغزش حلوا بوده جلو این چلغوزان.حسن عصبانی به...
-
lمگه حسن چی میخواد؟
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 16:41
یه اتاق تو یه ظهر گرم تابستون تو یه باغ سیب که از دم درش تا اون خونه یه جاده دو ور سر سبزه ماشین رووه و تو اون خونه ساعت یازده و نیم و یک پیانو هست با یه نوازنده که میتونه تو دستگاه اصفهان بزنه و شجریانم بخونه که ...خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز....کز این شکار فراوان به دام ما افتد....مگه حسن چی میخواد؟..یه...
-
حسن خله
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 22:03
آهوی قلم حسن نا ندارد.سر کار .بی حوصله و مکدر.روبرو دختری همسن او و بی بهره از لطف الهی و طلبکار زیبایی و کنار وی گرگی زبان باز و حسن و آن دو هر سه مسئولاین زی قدر بخش فروش یک شرکت دولتی تقریبا قلمبه .حوصله از تکرار سر رفته .حسن کاغذ برداشته تا شعری تخیلی بگوید بلکم دلش واشود. .مینویسد(اگر درست یادش بیاید) آی که دیگه...
-
حسن دریمر
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 21:01
ننه حسن:پدر بزرگت هر شب خواب دزد می دید.اوووم اوووم.صداش بود تو خواب.بیدارش میکردیم.میگفت:امشب با شیر جنگیدم/آخرش تو یکی از همین خوابا سکته کرد.5 سال بعد مرد.وقتی سکته کرده بود.مغزی .نمیتونست حرف بزنه میگفت:اوووم اوووم.یعنی مثلا ببرینم دسشویی.حسن خوابه.خونه عیال.حسن خوابه.یه هو صدای فریادی میاد.1000 دسیبل.اوووم...
-
مورمالک
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 22:58
قااااااااااان...قان قان قان....ترک موتوراست حسن.بی پروا می گازد.در سرش افکار ماکیا.ولی غوطه ور.خمیازه ای میکشد.مگسی با بیمه شخص ثالث . جمعه است.شب.غوکان و سوسکان و جیرجیرکان و آن های دیگر همه منتظر.گاز میدهد حسن.خیلیییی گاز میدهد.نمیخواهد ببیند پیرمردی با پیراهن سفید باسن گنده شلوار سرمه ای کمربند کهنه و :سیگار...
-
حسن پرنده ، تهش چرنده
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 00:26
میدوید.مثه سگ پاسوخته میدوید.دنبالش بود.سرنوشتش.قیافه عجیبی داشت.سرنوشت.دندونای دراز اما چشای قشنگ.گوشای بلبله اما لبای خندون.حسن فریاد می زد.سرنوشت زوزه می کشید.حسن زیر پاشو نگا کرد.یه مار بوا دید.خندید.ماره.حسن گفت:تو کی هستی.گفت:من ضد حالم!.حسن خندید.اومد از رو مار بپره.ماره روش تف کرد.حسن تف مارو پاک کرد.سرنوشت...
-
زر زر
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 11:22
خویشتن بزگ پنداری؟راست گفتند یک دو بیند لوچ!......زود بینی شکسته پیشانی تو که بازی کنی به سر با قوچ...حسن!
-
آرام و قرار
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 08:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA حسن نمیتواند یک جا آرام بگیرد . او از زندگی یک چیز بیشتر نمی خواهد . آه او همه چیز می خواهد ولی همه چیزی که یه چیز باشد چیست؟داددارادارام : پول ل ل ل ل ل ... این همون چیزی باس باشه که حضرت نوح ازش کشتیشو پر کرد احتمالا اون زمون حیوون میدادن جای پول و الان شده کاغذ ! و سکه...
-
معر(جوابیه شکاکان به حسن)
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 11:15
حسنی است در سر من که سر بشر ندارم...من از این حسن چنانم که ز خود خبر ندارم
-
حسن الثانی
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 21:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA حسن دومی هم هست . همو که وقتی حسن اول سوتی خیطی میدهد در گوش او زمزمه میکند : ای خاک بر سرت ! یا ای بی عرضه .. یا این چه گهی بود زدی و و و .... در پاره ای موارد حسن دوم وقتی چیزی برای گیر دادن پیدا نمی کند به او میگوی : آه عمرت را به اف دادی . آه برو این کار را بکن . آه تو...
-
نوری بر گوری
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 13:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سالها گذشته است و روی تنه درختی بر بالای گور حسن قلبی که با چاقو کنده شده آنقدر ورم کرده که شکل نقطه ای گوشتالو و دایره وار شده . حسن همیشه این در خت رو دوس داشت نه به خاطر سایش و نه به خاطر میوش بلکه به خاطر ریشش که فلان زمینو پاره کرده !. حسن همیشه شاکی بود و دلش...
-
حسنوف
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 21:11
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پاسی از شب گذشته است . سگان و غوکان ! عرعر می کنند و حسن چشمهایش شبیه زرده تخم مرغی است که هشت روز از نشستن مرغ مادر بر روی آن می گذرد . احساس می کند دو ور شقیقه هایش عده ای نوباوه مشغول کوبیدن دو پا و دو دست به همراه فریاد وا اسفاها می باشند . حسن از ساعت 12 شب تصمیم گرفت...
-
یادنامه دوم
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 12:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یکشنبه دوازدهم تیر ماه 3312 است . هزار سال است که حسن خواب است باحتساب روزی 30 سال و دو قرون و هنوز فکر می کند که پروردگار حب الجمال، ایشان را محض هدفی متعالی به منصه ظهرو رسانده اند و از آن همه کانی و مواد اینجهانی موجودی خلق شده نام او حسن که نقطه ناف کاف جهان است . و...
-
یادی از حسن آقا
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 21:57
حسن آقا خیلی عصبی نمیشه اما اگه قاط بزنه یه هو دیدی کلمو ورداشت زد تو سر خودش.همچینم بی راه نمیگن که مرد باس کارای یدی بکنه که مغزش سالم بمونه.حسن آقا همش درحال فکر کردنه.بیشتر به این فکر میکنه که چرا فکرش دس از سر فکرش بر نمیداره.قضیه از اونجا بیخ دار تر شد که یه روز که داش کله صبح در حالی که مثه مربایی که به نون...
-
اشغ عشق
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 18:05
دوری محک دوس داشتنه...میگه عیار رابطه چنده...اصلنم بد نیس .بدیش تو گرمای رنج آور بوته آزمایشه
-
محاسبات زیمقراطیس
شنبه 15 مردادماه سال 1390 21:47
من نمیتونم قوانین خودمو به جز خودم به کس دیگه تحمیل کنم.فریاد! چه جای بدی...اداره...خونه جامعه....مخصوصا وقتی هیچکی نتونه این کارو بکنه...همه یه اتم شدن که افکارشون مثه الکترون دورشون میچرخه...یعنی فیوژن بشه یه روز چی میشه اونوقت؟مطلوب است مقدار انرژی آزاد شده!
-
بگو چیییز! میخوان عکستو بگیرن
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 16:13
هرکار کنی تش روزگار طوری طراحی شده که همه چی باس از بین بره...حالا هی جر بده خودتو بگومن خیلی شجاعم..من فلانم من تهشم...جرت میده.معرفت داشتن تهش بت میرسونه که عمرتو تلف کردی بشین این یه زره تهشو بگو چییییز به بقیم بگو بگن...بعد بت میگن: ایشون عارفن!...اونیم که دادش در آد میگن:ای خدانشناس!!! زود باش بگو چییییز تا...
-
مزار
شنبه 1 مردادماه سال 1390 21:17
بر سر مزارم نه نام بنویسید و نه تاریخ.فقط بنویسید 1.648.195 کیلومتر مربع را عاشق بود/
-
zip life
جمعه 24 تیرماه سال 1390 15:29
قدیما یه اصطلاحی بود که میگفتن یارو از سال به در شد یعنی سال قبل روزگار جرش نداد یا میگفتن یارو از عمر به در شد که یعنی عاقبت به خیر شد اما این روزا من حس میکنم همه داریم از روز به در میشیم یعنی شب که میشه باس خدارو شکر کنیم که به f نرفتیم اون روز.خلاصه لحاف چل تیکه عمر از روزا تشکیل میشه نه سالا...خدا به ما رحم کنه...
-
مکاشفه
شنبه 18 تیرماه سال 1390 21:46
سگی دیدم که بادباک میجوید.
-
مرد و پول
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 21:29
مرد باید که در کشاکش دهر کره خری باشد برای خودش چموش والا میگن عجب خریه!
-
سیفون
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 22:25
در راستای عهدماسبق که منعقد گرید مر مرا و مر دوستان همرکاب مالوف حسب تکلم فی هذا الطریق فلذا به عرض ملوکانه و ساحت جنت مکانانه خلد آشیانانه روزگار قدار سیه دل قداره بند زورگو میرساند از اینکه مرا بالاجبار از کار قبلی خویش و موطن مالوف حسب امر یخرجونی فی الدیار هم یتضررون نمودی و در این وا نفسای چند صبوح دردی کشی عمر...
-
دزد و مزد
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 18:50
حلاج بر پای دزدی بوسه زد و گفتند سی چه کردی این کار را؟ و دِن هی سِید:هرکه بود به کار خویش تمام بود و حتما چنان خوف و دفن بودی که بر دار رفتی.منثور هم بر دار باید.
-
عمه نیت
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 21:14
عجب از من که خودرو خویش در کوچه پارک همی کردمی و تا کنون دو بار است که شیشه آن را همی در هم میشکنند در طول دو سنه متوالی و من مانده ام که آخر کدام خری است که سر در آخور ما کند به هوای یافتن جو پاکیزه و علف تازه؟!بلی ایشان سعی و خطا کار شده اند.همی دزدان را گویم.به هر هدفی که ببینند حمله میکنند شاید چیزی بیابند و این...