-
نبوغ
شنبه 6 خردادماه سال 1391 21:04
من خودم مسئله 5+1 رو حل کردم که میشه 6 !
-
عدن
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 23:00
دنیا دو بخشه:ناحیه دزدان و ناحیه خرحمالان
-
سه حکایت بنده
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 15:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA روزی به دیار بلخ متعبد بودمی مولع زهد و پرهیز تا ناگاه مردی با لباسی فاخر چون دیوانه ای از در به درآمد و در من پیچید .وی را بر جای نشاندم و گفتم چگونه است که تو را اینچنین یافتم.لختی بیاندیشید و گفت:سالها در درون چیز دیگری پروردم و در برون کار دیگری کردم.لیک امروز طاقتم به سر...
-
علت غایی
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 23:26
نوشابه رژیمی،اسب سواری$،یوگا،چکاپ ماهیانه،بدن به سمت پوسیدن ،مردن با یک ..وزیدن.اصلا چرا حیوونا این مسیر مارو نمیان؟کی عاقل تره؟اصلا ته عرفان یعنی چی؟یعنی بشیم مثه اسب؟در آرامش با طبیعت؟!!که چی؟اهل خشانتم که نیستیم؟! ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد...در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
-
بزک بمیر بهار بیاد نیاد
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1391 22:39
ببعی با یونجه گفت تو را خلق نمودند که من بخورم، فلسفه نباف!
-
هندوانه ابوجهل
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1391 21:46
زرنگترین زرنگیا اینه که طوری عمل کنی که که که مجبور نشی که دروغ که بگی که.(مردشور (که) که! هر کلمه ای رو میشه باش لحیم کرد)که البته خودشم هنریه واسه خودش.به عبارتی سیاست قانونی.
-
آل خسران
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1391 22:27
موز که چهار هزارتومان شد میمون ها از شادی زوزه کشیدند شاید چون اکنون پشگلشان دو هزارتومان می ارزید.
-
طاعون عنقریب
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 14:03
قضیه این شکلیه که یه مرکز مهپاره ای داریم که سرویس میده و یه سری تیلیفیسیون نیم تنه که بالغ بر هزاران شبکه میشن و اینجوریم نیس که هرکی هر کار خواس بکنه.هر چند خوارجیان زر از آزادی میزنن اما اون تصاویر کانالی که میبینین اول باس از مهپاره آقاهه عامریکانو یهودیانو رد بشه بعدش برسه به تی وی شما .لغایت فی حال حاضر کسی دیده...
-
کسالت
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 13:34
چیز زیادی واسه کشف کردن نمونده.یه زیر دریا ها مونده یه سرطان و ایدز مونده یه کهکشان مونده و دو سه تا چیز لاینحل دیگه.شوق کشف کردن جهان،جهانی که دیگه اسراری نداره ، همه رو کسل کرده.به جاش میجنگن که نابود کنن که بتونن دزدی کنن یا ازنو بسازن . عین همون بچه ای که پازلشو به هم میریزه و از نو.کسالت جهانی شده.
-
پین
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 20:32
تمام پیشرفتهای بشر برای ازبین بردن دو چیز بوده :درد روحی و درد جسمی...آلفردو گنزالس
-
دلیلی نداشت
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 17:36
یه ظرف آب بم یاد داد که چرا این همه زور میزنیم که بالانس رو حفظ کنیم.یکم کجش کردم .جریان بوجود آمد.
-
landscape
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 23:44
خسته می شوم.نردبان را بر می دارم.از تن لهیده خانه بالا میروم.خانه ای که زیر آسمان زمان تاب آورده.تا آخرین پله.چیزی جز روزمررگی نمیبینم.هیولالهای وجود به ماهیت مورچه بدل می شوند.اما از نردبان دوباره پایین می آیم.خوشحالم که هنوز میتوانم سیگنالها پنج حس را درک کنم.خوشحالم که تا خاک مانده.که می داند.از من عکس بگیر.
-
عجب
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 23:20
همیشه فکر می کردم که اندیشه صحیح راه رستگاری است.احمق بودم .ببخشید.خدا نگهدار *گاو اول: ماااااااااا گاو دوم : مااااااااااااااااااا؟؟ گاو اول: پ ن پ اونا!
-
خودانگاری
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 21:58
تا حالا یه کاغد بر داشتی توش خودتو متصور شی.که چی میخواستی باشی دماغت حرفات غدات خونت دوستات زنت کارت.....؟
-
آی دانشمندوم آی دانشمندوم
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 23:29
آیا نمیتوان گفت که تنها تسلط بر فکر است که می تواند کمکی باشد بر اینکه راه درست را بیابیم؟چرا همینطور است.باید برای فکر ارزش زیادی قائل بود و تفکر جهت دار فی نفسه گرانبها ترین لذتی است که میتوان به مفت به چنگ آورد منتها در این دنیای وا نفسا همین مفت را هم مفت نمی دهند و باید برایش کمی تفکر خرج کرد.از دیدگاه کلی فکر یا...
-
حسن کثیف
جمعه 2 دیماه سال 1390 22:11
حسن که از سفر خارجه برگشت اولین کاری که کرد این بود که سوغاتی ها رو تقسیم کنه.یه سری چیزایی بود که مخصوص اورده بود برا قوم و قبیله.15 سالی بود که رفته بود.حالا که برگشته بود اول تو فرودگا خیلی متعجب شده بوذ.همه چی کنترل می شد و از 15 سال پیش فرقی نکرده بود.تاکسیا همون زرد بودن منتها قناس تر از پیکانا.راننده میگفت این...
-
سکریفایس
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 18:44
دلم میخواد بدونم تا حالا هویجو با فرز پوست کندی؟تا حالا شده آب نمک بخوری تشنه بشی بعد روش آب بخوری؟تا حالا شده از چس خر عسل درست کنی؟(ببخشیدد!)تا حالا شده احساس یک سگ پا سوخته رو داشته باشی؟...اگه نشده پس کارمند نبودی.
-
درویش در پیش
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 22:27
فک کنم که نه...مطمئنم اون لحظه ای که دارم میمیرم فقط دلم میخواد که برگردم.احتمالا گریمم بگیره...حتما خیلیم میترسم مثه اون موقعی که تو تاکسی نشستم و راننده چراغ قرمزو رد میکنه...دلم هرری میریزه پایین ....مرگم باید همچین حالی داشته باشه....فک کنم خیلی حال بدی باشه....هر چی هم که توهم بزنی بازم نمی تونی فکرشو بکنی...مثه...
-
اهداء زبان
جمعه 25 آذرماه سال 1390 20:21
اگر لامسه و بینایی نبود هیچ چیزی گویا وجود نداشت.اگر شنوایی نبود چه؟...شاید حس ششم همان نفس عمل حرف زدن و سخن گفتن باشد.اما اگر سخن گفتن نبود و نمی توانستیم صحبت کنیم شاید اتفاق خاصی نمی افتاد. در حدی که بگوییم وای دیگر زندگی ممکن نیست.اکنون می اندیشم سخن گفتن تنها آفتی بیش نیست به هر طریق .شاید اگر انرژی حرف زدن و...
-
سلف استادی
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 23:46
شاگردی استاد خود تواند بود که راه صعب تر را برگزیند.لائو ته چار
-
سالهای دگر
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 23:14
سالهای دگر که آیند نوه ام می پرسد پدر بزرگ از خاطرات جوانی چه در همیان داری تا نثار کنی مر مستقبلان را.قطعا نظری از کبر بر وی اندازم و از فیس-بوک گویم که چگونه آن را ست آپ همی نمودم و چه ویرچوال دوستانی داشتم در ماسبق و از سریال های تلوزیونی گویم که چه پولها پای دی وی دی آنها خرج نمودم و کالکشن کردمی ٬از تجربیاتم در...
-
مجیز و کنایه
جمعه 18 آذرماه سال 1390 21:26
۸۰۰ ساله داریم فوش میدیم...انگار اصلا مهم نیست کی سر کاره...فحش میدیم.مهم نیس کی بالاس فقط ما بریم بالا بعدش بزا فوش بدن.عین یه سیر تسلسل.به رئیس فحش میدیم بعد که رئیس میشیم بد تر میشیم از قبلی و فوشمون میدن.انگار همیشه یکی باید در راس باشه و یه عده فوش بدن و اصلا گویا مرام و مسلک مهم نیس.غایت اون کسی خوبه که باعث بشه...
-
ارذل الراذلین
سهشنبه 15 آذرماه سال 1390 01:22
همچنان که با-سن آهوی قلم را در دهان میفشارم و عصاره پلاستیکی آن را می مکم(یوغ!) یادم آمد قصه عهد صبا کز دم احمق صبا شان شد وبا! ...یه زمانی خیلی دور همه ملت با مداد می نوشتن و یک مداد سیاه داشتیم که استدلر بود و یک گلی که سوسمار نشان.حالا اگه یه بچه ای خیلی خودشو جر میداد یه خودنویس براش کادو میدادن که مام جر...
-
لبیک
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 00:18
از شبهایم سبکتر از روز می روی ، به روزهایم سنگین تر از شب می آیی.مرا در دست گرفتی ،بر چهره عبوسم لبخند میکشی.من سپاسگذار.من پوشالی.اما به امر تو خندانم.لطفی کن .قلبی قرمز بر روی سینه ام بکش.قلبی سرخ و بی تپش . قلبی به سلیقه تو.عبیر توام.
-
میگذشت
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 23:01
از کنارم میگذشت ضربان نبض تو گرم چون توسنی دویده در صحرا و چون گرمایی برخاسته از زمین در وسط روز سیر از خورشید.از کنارم میگدشت عمر همچون نسیمی بر لای درخت سپیدار وقتی که برگها را قلقلک میداد و برگهایی که جانانه میخندیدند با صدایی شبیه به زندگی بی تفاوت به من.بر ارابه زندگی سوار ، شوق بودن با تو در بسته ای پستی بر ترک...
-
سم غم
شنبه 5 آذرماه سال 1390 19:11
بخند و بنگر که جهان با تو می خندد بنال و ببین که در تنهایی اشک میریزی زیرا این جهان پیر رعنا شادی های خود را وام می گیرد اما از غصه و رنج هرچندان که خواهی در خزانه دارد آواز بخوان و تپه ها پاسخ می گویند آه کن و ببین که چگونه در هوا گم میشود پژواکها صدای شادی را پاسخ می گویند و آوای غم را دامن در می چینند وجد و شادی کن...
-
حظ
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 23:02
نفستو حبس کن...کردی؟بده بیرون.خب زنده ای . برو سور بده.هنو وقت هست.
-
سفیدی لشگر
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 20:57
جلو میرویم..تلق تلق تلق....لنگ دنیا میایم کور و کر و احمق...اصلاح میشیم...غریزه رو به روز میکنیم...هرکی یه چیزی میگه..یکیشو که درد کمتری داره قبول میکنیم...دلیل خلقت یادمون میره...نمیشه از پستون جهان شیر معنویت خورد...میگن خشک شده...میبینیم...ترسیدیم...بزرگترین دشمنمون بدنمون شده...دم دماغمون جنگه...ظرف یکسال سکه 3...
-
پارادوکس های گذشته و اکنون
جمعه 27 آبانماه سال 1390 11:45
- من میخوام بخوابم خوابم نمیاد٬ میخوام نخوابم خوابم میبره! - میخوام فیلم نگا کنم بقیه میخوان کارتون ببینن ! - ایمیل اومده برام٬ باز میکنم توش نوشته وا-یا--گرا .. - سر صبح به همکارم سلام میکنم سلامش مثه خرناسه گاومیشه یک ساعت بعد که میاد تو دفترم مثه بیانسه میگه :سلام ! - ساعت ۷ پامیشم برم سر یه جلسه مهم و وقتی میرسم...
-
بازی...
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:00
الم یجدک یتیما فاوی و وجدک ضالا فهدی و وجدک عائلا فاغنی....تو یتیم نبودی که ما پناهت دادیم؟تو گمراه نبودی که هدایتت کردیم؟تو بی کس نبودی که برات همسری فرستادیم؟.... Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین...