پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

اسبانی

بله مغول ها به ایران حمله کردن و ممد شاه دوم جر خورد...بله چنگیز اومد فضله شو ریخت تو ایران یه میلیون نفرو پاره کرد شقه کرد سر برید....اما موندیم ایرونی...بله بعدش آقا محمد خانم همون کار چنگیزو کرد و بد ترم بود چون مثلا خیرندیده ایرونی بود و بیست هزار جفت فقط چشم تو کرمان در آورد که جلاداش از مچ افتاده بودن آخه برا که چشمو در آرن باس با شصتشون بزارن رو تخم چشم فشار بدن و بد با چاقو رگ و پیشو ببرن وقتی در اومد!...بع له...به همینجا ختم نمیشه .ابعد عباس میرزا میره روس کشی غافل از اینکه جر میخوره و بعدش با عهدنامه گلستان کلی از این خاک میره.بالاخره فتح علی شاه (چه اسم با مسمایی) کل مملکتو به بای داد و اون خاکی که اینهمه به خاطرش مردن رو داد دو دستی رفت.ترکا از گشنگی علف خوردن از دست ستارخان و باقر خان ولی جر نخوردن...بله سر بداران از دست مغولا دار خوردن! اما جر نخوردن بله حسن صباح التقاطی بود اما ....همه اونایی که این مملکتو به با دادن به کاری که میکردن ایمان داشتن ! یا شایدم افتاده بودن تو رودخونه دیگه چاره ای نبوده و خودشونو  سپردن به آب!...به هرحال این ایمانم بد چیزی نیس...فقط پاش به قزوین نرسه الهی که این روزا فکر کنم مثکه اونم دارن جر میدن...عصبانیم! طفلی ایمان!

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:22 ق.ظ

گاهی اوقات موارد عصبانیت اونقدر زیاده که آدم تهش یادش میره برا کدوم یکیش داره الان جیغ ویغ میکنه
ته تهشم که نفس افتاد تازه میبینه که نه اونهمه مهم نبوده
مثل من که بعد یکی دو تا جلسه کلی عصبانیت از خودم بروز دادم و نمیدونستم دقیقن کدوم یکیشونه که کفری ترم کرده ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد