پرشواز

هر آدمی یه کتابه

پرشواز

هر آدمی یه کتابه

شیطانهای درون...

چرا وقتی بعضی آدما رو میبینیم احساس میکنیم که ازشون همچین حال نمیکنیم.منظورم فقط نگاه اوله؟!خودم حدس میزنم شاید به این علته که تخیل پر از شخصیتای مختلفه و اگه ما نقاشی بلد باشیم برا هر شخصیتی یک کاراکتری می کشیم .احتمالا اون بابایی که میبینیم و باش حال نمی کنیم همونیه که شبیه یکی از اون شخصیتای مزخرف درونمونه که در عین حال ازشم میترسیم حالا از بابت یه خاطره بد یا یه هرچی. .

نظرات 5 + ارسال نظر
شبنمکده پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:15 ب.ظ http://www.abaei.persianblog.ir

سلام
شاید هم نه

یاقوت جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://yagootesorkh.blogsky.com

سلام ممنون از حضورتون در سرای یاقوت
بله دوست گرامی اینطور که نوشتید درسته شاید همون تخیلات غلطی که خودمان در ذهنمان داریم ویکی را آنقدر از حضورش لذت میبریم ودیگری را حتی نمی توانم یک لحظه تحملش کنیم ..
همه آفریده های خداوند هستند ..این فقط شخصیتی که هر کس برای خودش میسازه وما هم به قولی نمیتونیم باهاشون ارتباط خوبی برقرار کنیم .. شاید هم همون شیطانهای درونمان باشد ؟!!!

موفق باشید

قطعا هستن.یه فیلمی بود که استاد فنجونشو از چای پر کرد و به شاگرد گفت حالا دیگه جایی برا شکر نیست مگر اینکه یه کمشو خالی کنی

حسین جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:09 ب.ظ http://ialone.ir

بله کاملا موافقم. این مورد بعضی وقتها به شدت عذاب آور هم میشه. من که به شدت درگیرشم و معمولا هم روی همون دید اول پایفشاری میکنم !

پافشاری میکنی یا انتخاب دیگه ای نداری؟

مریم جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ب.ظ

پس همه در حقیقت بی چهره اند...آره؟بار گناه به دوش همه افتاد و همه طعمه اتش شدند...تو مقصری برای گناهی که دیگری میکنه و تو متهمش میکنی چون تو از چهره های ذهنت کمک گرفتی ...اون مقصره بهخ خاطر ذهنیتی که از تو داره و الی اخر....
آره؟

تفسیر گناه و نسبت دادنش به یه عمل خیلی پیچیدس.کلیش گناه یعنی چیزی که آزار میده حالا خودتو یا دیگری رو یا عقیده رو اما نسبیه و فطعی نیس

حسین دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ http://ialone.ir

دقیقا پافشاری میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد